از ایران مینویسم
سلام سلام من خوبم ......خونه مامانی و مادر جون حسابی خوش میگذرونم .....گرما میخورم حسابی ...همش با 1 دونه لباس هستم ... همش میان دیدنم .....روزا اول چون کسی رو به جز مامان و بابا نمیشناختم گریه میکردم بغل همه ..الان خیلی بهتر شدم و میرم بغل عمه ها و عمو و دایی ها.... مهمونی هم میرم .....اول هفته برای بابا جون تولد گرفتیم ..من و مامان ....کلی هم عکس انداختیم که برگشتیم خونه میزایم اینجا تا دوستام هم ببینن ..... امروز هم مامان و بابا منو از صب تنها گذاشتن خونه مامانی و رفته بودن بیرون تا ساعت 4 ....یک کمی شیر خشک خ.ردم تا مامان برگشت ....مامانی میگه اصلا از صب لبخند نزدم ...تا مامانمو دیدم گل از گلم شگفت ...... دیگه بوس برای دوستای گ...
نویسنده :
مامان آوا
20:18